حق بر شهر و نقش مراکز حمایت اجتماعی و مدیریت بحران محلات در مقابله با شیوع بیماری کرونا (شهر تهران)

اقدامات محلی در بحران‌های جهانی

WhatsApp Image 2020-09-09 at 14.38.12

کارشناس ارشد طراحی شهری و مدیر دفتر مطالعات تطبیقی و پژوهش‌های میان‌رشته‌ای هنر، شهر و معماری

مقدمه

ویروس کرونا در آغاز سومین دهه از هزارۀ سوم میلادی، یادآور مفهومی به حاشیه رفته از بحران شیوع بیماری در جهان بود؛ بحرانی که برخلاف موارد پیشین، سوار بر ارکان جدید زندگی امروز، عرصه‌های جدیدی در اثرات اجتماعی و اقتصادی چه در ابعاد جهانی و چه ابعاد محلی به همراه داشته است. سرعت انتشار و جهانی ‌شدن شیوع این ویروس را هرچه بیشتر باید در ماهیت شهر و شهرنشینی و مؤلفه‌های توسعۀ شهری جست­وجو نمود. به تعبیری ویروس کرونا را باید ویروسی اجتماعی نامید که جولانگاه خود را در شهر به ‌عنوان یک پدیده هرچه بیشتر اجتماعی یافته و با همین ابزار به مفهوم جهانی شهر حمله کرده است. کرونا، ویروسی شهری است و به ‌وسیله تعاملات و ارتباطات اجتماعی منتشر می‌گردد. بنابراین شهر تنها با تغییر در ماهیت روابط اجتماعی، امکان نجات از آن را خواهد داشت؛ واقعیتی بس عجیب و قابل‌ تأمل.

ویروس کرونا زاییده نظام مصرف شهری و منتشرشده با ابزار جدید ارتباطی و حمل‌ونقل و تحفۀ توسعه، پیشرفت و فرهنگ مصرف جهانی است. از همین­روی در فرآیند شیوع و گسترش، مرز و کشور و زبان نمی‌شناسد. همچنین الگوها و میزان شیوع در کشورهای مختلف به‌ روشنی حاکی از ابتلا و ناکارآمدی سازوکارهای مدرن شهری نیز هست و نمی‌توان میزان و رشد ابتلا به آن را معلول میزان توسعه‌یافتگی یا قدرت و ثروت کشورها دانست. آنچه در این حوزه واجد تفاوت است، زیرساخت‌ها و نحوۀ مواجهه و اقدام در اتخاذ سیاست‌های پیشگیرانه و حمایتی در کشورها و عرصه‌های شهری مختلف است.

اما آنچه در عبور از این بحران جهانی واجد اهمیت است، سلامت و بقای نظام اجتماعی در زمان مبارزه با این بحران و عواقب پس‌ از آن است. اینکه نظام اجتماعی شهرها تا چه میزان در عبور از این شرایط موفق و تا چه میزان و با چه شرایطی، امکان بازسازی آسیب‌های وارده را خواهد داشت. به‌ علاوه ارزیابی اینکه روابط میان نظام حکمروایی شهری و جامعه سازندۀ آن در حین و پس از مبارزه با این ویروس به چه شکل تغییر یا اصلاح خواهد شد، از مسائل امروز و آیندۀ شهرهای جهان خواهد بود.

آنچه تاکنون این ویروس به ما آموخته، لزوم ترویج آگاهی و اعتماد جمعی در شهرها نسبت به واقعیت‌ها و نظام مدیریت شهری و کشوری است. هر چند بحران شیوع ویروس کرونا، بحرانی جهانی است و علاوه بر اثرات زیستی باید در انتظار مواجهه با اثرات اقتصادی ناشی از آن بود، تأثیرات اجتماعی و تبعات روانی و رفتاری ناشی از آن تا مدت‌ها گریبانگیر شهرها و کشورهای درگیر خواهد بود؛ تبعاتی از جنس محلی و مبتنی بر فرهنگ و الگوهای زیستی و روابط اجتماعی کمتر جهانی­شده. در واقع ویروس کرونا، بحرانی جهانی است که نیازمند اقدامات محلی در کاهش اثرات اجتماعی و روانی آن است و مدیریت شهری و نظام حکمروایی به ‌عنوان خط مقدم مواجهه با اثرات آن ملزم به پیش‌بینی و انجام اقدامات مقتضی در عرصه‌های زیستی و در مقیاس محلات شهری است.

یکی از الزامات تدوین و برنامه‌ریزی تحقق طرح‌های محلی در مواجهه با بحران‌های عارض بر شهر از جمله شیوع بیماری‌هایی چون کرونا، زلزله، سیل و فرونشست، تهیۀ آمار و اطلاعات جمعیتی و اجتماعی برای تخصیص حمایت‌های حوزۀ سلامت، اجتماعی و روانی به آسیب­دیدگان و تهیۀ آمار و اطلاعات برخط از وضعیت سلامت ساکنان و ویژگی‌های اجتماعی و رفتاری آنان به ‌صورت پیوسته است. در واقع سیاست حمایت اجتماعی در بحران‌ها به یکی از روش‌های مؤثر در مقابله با بحران‌ها و اثرات ناشی از آن بدل شده و برخی مطالعات حاکی از تأثیر این روش‌ها در تاب‌آوری[۲] و پاسخگویی جوامع محلی نسبت به بحران‌ها و تنش‌های واردشده بوده است (UNICEF, 2019). این مطالعات به دنبال بررسی فرصت‌ها و چالش‌های مؤثر بر میزان پاسخگویی حمایت‌های اجتماعی در برابر بحران‌ها بوده، به ‌روشنی توفیق این برنامه‌ها را در گرو برنامه‌ریزی و تخصیص منابع مالی دولتی ارزیابی نموده است؛ برنامه‌ای که به‌ سرعت در کشورهای درگیر بحران‌های محلی و جهانی فراگیر شده است (UNICEF, 2019).

نتایج بررسی‌های اوبریان[۳] و همکاران در سال ۲۰۱۸ که برای یونیسف صورت گرفته است، نشان می‌دهد که مشارکت واقعی و عینی بازیگران درگیر در بحران‌ها به ‌عنوان واکنش اضطراری بر اساس سیاست‌های روشن صندوق‌های اضطراری حمایت اقتصادی با پوشش بالای جمعیتی در کنار فعالیت جامع سیستم‌های داده، منجر به اقدامات مؤثر در حل‌وفصل بحران‌ها می‌گردد.

درباره شهرها و عرصه‌های زیستی ایران نیز هر چند همچنان مؤثرترین نوع اقدامات از نوع اقدامات مشارکتی و مبتنی بر اقدامات محلی است، نبود پشتوانۀ حمایت دولتی در قالبی مشخص به ‌عنوان حمایت اجتماعی، نبود پایگاه داده‌ای مدون و به‌روز شده از شرایط و نبود سازوکارهای اجرایی و عینی، سابقۀ مخدوش و اثرات سیاست‌های مدیریتی و دولتی، عدم پاسخگویی و اقدامات خودسرانه و نمایشی سبب صلب اعتماد عمومی به اقدامات و برنامه‌های نظام مدیریت شهری و بی­توجهی به توصیه‌ها و برنامه‌های این حوزه گشته و جوامع محلی را هرچه بیشتر مورد هجمه‌های روانی و رفتاری قرار داده است.

 

دربارۀ وضعیت اجتماعی ایران در زمان شیوع ویروس کرونا باید توجه داشت که مجموعه رخدادهای سال ۱۳۹۸، مجموعه‌ای از تنش‌های روزافزون بر پیکرۀ جامعه ایران را در پی داشته است. تورم و افزایش نرخ برابری ارز نسبت به پول ملی، افزایش قیمت حامل‌های انرژی و حوادث منتهی به آن، درگیری‌های سیاسی داخلی و خارجی، سایۀ جنگ و هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری اکراین به همراه اتخاذ سیاست‌های خواسته و ناخواسته نظام حکمروایی و واکنش نسبت به اعتراضات، موجی از تنش‌های روانی و بحران‌های خفته اجتماعی را در کنار بی‌اعتمادی نسبت به مدیران و تصمیم‌گیران به همراه داشته است. این میراث در شروع شیوع ویروس کرونا در کشور و تقارن آن با انتخابات مجلس شورای اسلامی و به‌تبع آن برداشت‌های سیاسی و رسانه‌ای از دلایل و صحت آن، هرچه بیشتر شکاف میان تصمیم­سازان و گروه‌های اجتماعی را سبب گشته و تحقق سیاست‌های مقابله‌ای و پیشگیرانه را دشوارتر نموده است. در واقع پیکرۀ جامعه ایران پیش از مقابله با بحران شیوع بیماری کرونا، وام‌دار زخم‌هایی از بحران‌های گذشته بوده و در عین‌ حال که خود را در این کشاکش تنها و فاقد حمایت پنداشته، از مقاومت آن برای مقابلۀ مجدد با بحرانی نو کاسته است.

کرونا و مفهوم حق بر شهر[۴] در گذار از بحران

مبنای استعمال «حق بر شهر» و عمومی شدن مطالبه آن (چه در زمان وقوع بحران‌هایی چون کرونا و چه پس ‌از آن)، علاوه بر ایجاد زمینه‌های مشارکت شهروندی، بستر تحقق توسعۀ پایدار و شهروندگرا را نیز فراهم می‌سازد. در حقیقت نوع خاص توسعۀ شهری و سامان­دهی فضا – مکانی که بر این اساس در حال وقوع است، تجربۀ زیستی ما را شکل داده و موقعیت اجتماعی ما را – اعم از جنسیتی و طبقاتی – تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ تجربه زیسته‌ای که مواجهه با بحران‌هایی چون کرونا بر روابط اجتماعی، شیوۀ زندگی، تراکم و توزیع فضا، اخلاق و مناسبات و تعاملات اجتماعی انسان‌ها تأثیر می‌گذارد. اهمیت توجه به مسئلۀ حق در سازمان‌دهی روابط اجتماعی و رابطه شهر و حوزه‌های پیرامونی آن، با جامعه مدنی و ساختار زندگی روزمره سازندۀ آن، از آن حیث دوچندان می‌گردد که بدانیم الگویی که ما از شهر مطلوبمان مدنظر داریم، به شکلی بلافصل با نوع روابط اجتماعی – اعم از جنسیتی و طبقاتی – ارتباط با طبیعت، شیوۀ زندگی و ارزش‌هایی که خواستار آنیم در ارتباط است (هاروی و مری فیلد، ۱۳۹۱: ۱۴).

همان‌گونه که پیشتر بیان شد، بحران ممکن است علاوه بر عوارض فرسایشی و آسیب‌های فردی و اجتماعی، مبتلایان را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهد و نقطه رشد قابل‌توجهی را به همراه داشته باشد و افراد جامعه را آماده رسیدن به مراحل بالاتر خودشکوفایی و تغییر نماید. از این حیث ساختارهای معطوف به مفاهیم و روابط شهروندان با نظام‌های قدرت (چه نظام حکمروایی و چه نظام مدیریت شهری) نیز می‌تواند مورد بازبینی جامعه قرار گیرد و به چالش درآید. این مهم به‌ویژه در مفاهیم نوپایی چون حق بر شهر برای جامعه در حال گذار شهرهای ایران می‌تواند در درک وظایف متقابل و میزان حمایت، پاسخگویی و کارآمدی نظام‌های متولی در کشاکش بحران‌ها و تحقق آگاهانه مفاهیم شهروندی، مطالبه‌گری پس از عبور از بحران باشد. در نتیجه آینده روابط شهرها و شهروندانشان (و جامعه ایران با دولت و نظام سیاسی) را باید منبعث از اقدامات و واکنش‌های نظام حکمروایی ملی و شهری در این آزمون، میزان وقوف جامعه شهری ایران از حقوق و وظایف خود و لمس تأثیرات ناشی از تساهل و تسامح انتخاب‌ها و انفعالات گذشته نسبت به سیاست‌ها، برنامه‌ها و تصمیم­های امور جزئی و کلی حادث، مبتنی بر منافع فردی و نه منفعت جمعی و عمومی دانست.

کرونا و مفاهیم جدید در عرصۀ حق بر شهر

شیوع بحران و جهانی شدن ویروس کرونا، کاربست‌های جدیدی پیش روی شهرها و دولت‌های درگیر با این بیماری قرار داده است. لزوم فاصله‌گذاری، محدود کردن روابط و در نهایت قرنطینه شهرها، ماهیت مشاغل و روابط میان فردی و اجتماعی را به سمت بهره‌گیری از فضای مجازی سوق داده است. نیازهای جدید، نحوۀ زندگی نویی را پدید آورده و اینک خانه از تقید مکان رها شده است. دنیای مجازی پای به خانه گذاشته است. حال خانه، مدرسه است، کارخانه است، کارگاه است، اداره است و البته محل استراحت و تعامل خانواده است. در این محیط، امکان برقراری عدالت و داشتن رفاه بیشتر، حداقل به ‌صورت مجازی برای همه فراهم می‌شود (جلالی، ۱۳۸۲: ۲۳). در این عصر همچنین تغییرات اساسی در رفتار و اخلاق بشر به وجود خواهد آمد و جوّ معنویت، جوّ غالب بر جوامع خواهد بود. مردم در جهان مجازی، فرصت شناخت بهتری از جهان و فلسفه وجودی انسان خواهند داشت و با شکل بهتری، تربیت خواهند شد. چون از نظر تئوری در عصر مجازی، مشکلات معیشتی و تهیه ابزار کار و دسترسی به دانش و اطلاعات وجود ندارد. شرایط برای توجه بیشتر به مسائل معنوی و مذهب افزایش خواهد یافت (جلالی، ۱۳۸۲: ۴۸). به ‌راستی باید بسط فضای ارتباطی و اطلاعاتی و تحدید فضای کالبدی ناشی از سیاست‌های مقابله و پیشگیری از شیوع بیماری کرونا را فرصتی در بازبینی مبانی روابط شهری و شهروندی به‌ حساب آورد و از آن علاوه بر ابزار توسعۀ اجتماعی، برای کاهش و کنترل اثرات پس از بحران کرونا بهره گرفت.

دهه‌های اخیر انسان نه ‌تنها پای در دهکده جهانی گذاشته، بلکه خود نیز در اثر توسعۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات، به یکی از ارسال‌کنندگان پیام تبدیل شده است. وی هم گیرندۀ پیام و هم فرستنده پیام است. همچنین با تحول در عصر ارتباطات در موج سوم، تحول در نظام کار پیش‌بینی شده بود، اما با پای گذاشتن در دنیای مجازی و عصر آگاهی، این امر هرچه ‌بهتر و سریع‌تر تحقق ‌یافته و دیگر زمان و مکان برای کار بی‌معنا شده است. در اینجاست که خانه به‌ عنوان محلی برای زندگی، کاشانه به‌ عنوان محلی برای آرامش و کلبۀ الکترونیک به‌ عنوان محلی برای کار مطرح می‌شود (حائری، ۱۳۸۸: ۲۸). چنین پدیده‌ای با وجود ظرفیت ذاتی و پیشرو خود در زمان بروز بحران‌هایی چون شیوع بیماری کرونا به دلیل گستردگی جهان شایعات و عواقب ناشی از آن ممکن است سبب تشدید بحران‌های فردی و اجتماعی نیز گردد. در واقع پذیرش دسترسی به جهان ارتباطات و اطلاعات به ‌عنوان یک حق در دیالکتیک با وظایف و مسئولیت‌های شهروندی قابل ‌بازشناسی است؛ زیرا تغییر و جابه­جایی ارزش‌ها، اکنون از تمام ادوار تاریخ سریع‌تر شده است. در گذشته، کسی که در جامعه‌ای می‌زیست، می‌توانست انتظار آن را داشته باشد که نظام ارزشی مورد پذیرش آن جامعه در سراسر طول حیات وی بدون تغییر باقی بماند. ولی امروز شاید به ‌جز در منزوی‌ترین جوامع ماقبل فناوری، در هیچ کجای دیگر نمی‌توان چنین انتظاراتی داشت (تافلر، ۱۳۸۶: ۲۱۵) و جامعه همواره خود در بحرانی از تغییر ارزش‌ها و راستی­آزمایی اطلاعات منتشرشده به سر خواهد برد که مصادیق آن در بحران کرونا به ‌وفور دیده می‌شود.

جهان جدید – موج چهارم، جهان مجازی – و همچنین عصر آگاهی، با دوسویه کردن ارتباط جهانی، پای در بخش جدیدی از تعاملات می‌گذارد. اگر در موج دوم و حتی موج سوم، کسانی که شرایط گفتمان را تعریف می‌کردند – حاکمان – تعیین‌کننده روند جریان آیندۀ امور بودند (رجایی، ۱۳۸۲: ۱۸۳)، در موج چهارم و جهان جدید ارتباطی، این افرادِ جامعه هستند که به دنبال زبان گفتمانی مناسب می‌گردند و پای به عرصۀ دهکده جدید جهانی می‌گذارند. آنگونه که مک‌لوهان معتقد بود که رسانه‌های جدید باعث به وجود آمدن پدیدۀ جهشِ اطلاعات خواهند شد و می‌گفت اطلاعاتی که انسان‌ها نیاز خواهند داشت، از چهار گوشه جهان و با سرعت فراوان در اختیارشان قرار خواهد گرفت. به این ترتیب جهان بزرگ روزبه‌روز کوچک‌تر و انسان‌ها چه بخواهند و چه نخواهند، گویی در یک قبیله جهانی و یا یک دهکده بزرگ زندگی می‌کنند. چنین وضعیتی را امکانات الکترونیک فراهم خواهد کرد (محسنیان راد، ۱۳۸۷: ۳۲).

بهره‌گیری نظام مدیریت شهری از فضای مجازی برای پیشبرد امور و حرکت هرچه بیشتر مشاغل به سمت این نوع از روابط به ‌منظور فرار از رکود ناشی از شیوع ویروس کرونا و محدودیت‌های متأثر از آن، این زیرساخت را به یکی از ارکان و ساختارهای نظام شهر و شهروندی بدل ساخته است. شهروندان امروز شهرها به موضوع دسترسی آزاد به اطلاعات و زیرساخت‌های ارتباطی به ‌عنوان یک نیاز و یکی از حقوق اساسی خود می‌نگرند. شاید باید چنین گفت که امروز حق بر شهر به ماهیتی فراتر از تأمین نیازهای شهری بدل شده و پای به عرصۀ آگاهی گذاشته است. در واقع با شیوع بحران کرونا در جهان کارآمدی، گستردگی و همه‌گیر بودن سازوکارهای ارتباطی و مجازی را می‌توان میزان سنجش ظرفیت شهرها در تاب‌آوری و مقابله با بحران به شمار آورد؛ مفاهیمی جدید که در قالب حق بر شهر توسط شهروند عصر آگاهی مورد مطالبه قرار خواهد گرفت، زیرا در مقابله با شیوع بحران کرونا به ‌عنوان یک بحران شهری، ابزاری مؤثرتر از آگاهی و عمل به مسئولیت اجتماعی نمی‌توان یافت.

نتیجه‌گیری

یکی از جنبه‌های حائز اهمیت در تحقق وجوه مختلف حمایت اجتماعی و به‌تبع آن تاب‌آوری جوامع شهری در بحران‌ها، ساختارمند نمودن وجوه مشارکت در سطح جامعه و احیای روح شهروندی در میان ساکنان شهرهاست. اما تحقق این مفهوم در جوامع شهری با ساختارهای فرهنگی و اعتقادی متفاوت از بستر ذهنی سیاست‌گذاران و مدیران شهری، همواره چالش‌برانگیز بوده است. از این‌رو بازخوانی مفاهیم بنیادین، درس‌آموزی از تجارب و شناخت نوع رابطۀ نظام اجتماعی با ساختارهای اقتصادی و سیاسی شهرها، یکی از اقدامات مؤثر در ایجاد درکی صحیح از مسئله و اهمیت حمایت اجتماعی در بحران‌های شهری خواهد بود.

با توجه به آنچه بیان شد، نهادینه کردن مطالبه و تحقق حمایت اجتماعی در بحران‌ها (به‌ عنوان یکی از ابعاد حق بر شهر) در جامعه شهری ایران را باید در بازتعریف رابطۀ شهر و شهروند مورد مداقه قرار داد؛ زیرا این مفاهیم در یک رابطه چندسویه معناپذیر است و فقدان این رابطه، نقص وجودی مفهوم شهر و شهروندی را به همراه خواهد داشت. این ادعا درباره حق بر شهر نیز صادق است و عدم مشارکت شهروندان در شکل‌گیری و ادامۀ حیات شهرها، یا لااقل عدم باور به ایفای این نقش، سبب نقصان در مطالبه و تحقق آن می‌گردد. در واقع «حق بر شهر» با میزان مشارکت نسبت مستقیم دارد و این دو در یک نظام دیالکتیکی معناپذیر و تحقق‌پذیر می‌گردند.

درباره جامعه ایران نیز باید اذعان نمود که با توجه به تلقی سنتی از مفاهیم و ساختارهای شهری رایج، توفیق در دستیابی به نظامی پویا و کارآمد برای توانمندسازی و اقدام در بحران‌ها، هر چه بیشتر نیاز به رابطه‌ای فعال در سطح فعالیت‌های شهری و شهروندی دارد. به ‌عبارت ‌دیگر اجتماعی شدن اقدامات پیشگیرانه و مقابله‌ای با بحران‌ها در یک قالب محله‌ای به ‌عنوان بستر شکل‌گیری تحولات و ورود به گفتمانی جهانی، در اولین گام نیازمند ورود شهروندان، نه ‌تنها در نظام مشارکتی تصمیم‌گیری، بلکه در نظام فعالیت شهری مستمر است. هرچه نقش عملی جامعه در فعالیت‌های روزمره بیشتر به سطح شهر و فضای شهری وارد شود، علاوه بر رنگ تعلق بخشیدن به فضا به‌ عنوان یکی از بنیان‌های توسعه پایدار، خود را هرچه بیشتر در رابطه‌ای معنادار با شهر قرار می­دهد و ساختار تحقق یک نظام محله‌ای حمایت و مدیریت بحران را به‌ عنوان اهرم متقابل و مورد مطالبه در مقابل نقش شهروند، در ادامه حیات و توسعه شهر فراهم می‌سازد.

این امر مستلزم شناختی صحیح از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی محلات شهری و روابط میان آنهاست. به‌ویژه در جامعه‌ای مانند ایران نمی‌توان مستقیماً به این شناخت دست‌یافت، بلکه یا نیاز به یک بازخوانی تطبیقی از مفاهیم است و یا تغییر در نظام مدیریت شهری به ‌منظور مطابقت با نظام شهری موردنظر در حوزه‌های مرتبط لازم می‌نماید. در هر حال بازتعریف ساختارهایی جدید، چه در حوزه نظام مدیریت شهری و چه در حوزه نظام حقوق شهری و شهروندی را می‌توان از اولین گام‌های تئوریک تحقق «مراکز حمایت اجتماعی» در محلات به ‌منظور هماهنگ نمودن امکانات و ظرفیت‌های مختلف محلی و تأمین خدمات و نظارت بر اقدامات پیش، حین و پس از بحران‌ها با مشارکت شهروندان و دخیل نمودنشان چه در تصمیم و چه در عمل – در سطوح مختلف – برای دستیابی به شهر و محلاتی تاب‌آور، پویا، مشارکت­محور و سرزنده دانست.

 

[۱] . Covid-19
[۲] . Resilience
[۳] .O’Brien
[۴]. The right to the city

هاروی، دیوید و اندی مری فیلد (۱۳۹۱) حق بر شهر، ترجمه خسرو کلانتری، تهران، مهرویستا.
جلالی، علی‌اکبر (۱۳۸۲) عصر مجازی: چهارمین موج تغییر، دومین سمینار میان منطقه‌ای آسیای مرکزی – غربی و جامعه اطلاعاتی، سایت ایران و جامعه اطلاعاتی.
حائری، وحید (۱۳۸۸) «کلبه‌های الکترونیک، فضای شغلی آینده»، تهران، معماری و فرهنگ، دوره دوازدهم، شماره ۴۰، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، صص ۲۶-۳۱.
تافلر، الوین (۱۳۸۶) شوک آینده، ترجمه حشمت­الله کامرانی، تهران، علم.
رجایی، فرهنگ (۱۳۸۲) پدیده جهانی ‌شدن، وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، آگه.
محسنیان راد، مهدی (۱۳۸۷) ایران در چهار کهکشان ارتباطی، جلد ۲ و ۳، تهران، سروش.

Unicef (2019) Building Shock-Responsive National Social Protection Systems in the Middle East and North Africa (MENA) Region, International Policy Centre for Inclusive Growth (IPC-IG)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *