به کجا چنین شتابان

تاملی در باره کرونا و دگرگونی و دگردیسی رفتارها و هنجارهای شهری

mohsen-habibi

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران

عکس: مجتبی مصیب زاده

کمی بشنوید

در نزدیک به بیش از چهار ماه قرنطینه اجباری در پس شیوع بیماری کرونا به این می‌اندیشم که این ویروس با آدمی شهر مدرن چه‌کار کرد؟ ویروسی که خود زائیده کلان‌شهر بی‌ حد و مرز سه دهه پایانی قرن بیستم و دو دهه آغازین قرن بیست و یکم میلادی است. این ویروس نشانه‌ای روشن از مفهوم جهانی‌سازی مورد علاقه مدرنیست‌های جهان‌های توسعه یافته (شمال) و در حال توسعه (جنوب) است. جهان‌هایی که در چنبره مصرف‌گرائیِ اقتصاد نئولیبرالیستی گرفتار آمده‌اند.
دیوید هاروی در مقاله “سیاست ضد سرمایه‌داری در دوران کووید-۱۹» (ترجمه مریم وحدتی) که در سایت خود قرار داده است، می‌نویسد:
«ویروس‌ها همواره جهش می‌یابند. اما شرایطی که در آن، یک جهش تبدیل به چیزی تهدیدکننده‌ در زندگی می‌شود، به اقدامات انسان وابسته است. دو جنبه در رابطه با این موضوع وجود دارد:
نخست، شرایط مساعد زیست-محیطی احتمال جهش‌های شدید را افزایش می‌دهد.
دوم؛ شرایطی که به انتقال سریع از طریق بدن میزبان کمک می‌کند. جمعیت‌های انسانی با تراکم بالا میزبان آسان و مناسبی به نظر می‌رسند. واضح است که مثلا همه‌گیری بیماری سرخک تنها در مراکز بزرگتر جمعیتِ شهری نشو‌و‌نما می‌کند اما در مناطقی با جمعیت پراکنده به سرعت از میان می‌رود.»
تجربه‌های نه چندان دور بیماری‌های واگیر جهانی نشان داده بود که یکی از جنبه‌های منفی افزایش جهانی‌سازی، امکان‌ناپذیری جلوگیری از انتشار پُرشتابِ بین‌المللیِ بیماری‌های جدید است. ما در جهانی کاملاً به هم پیوسته زندگی می‌کنیم که در آن تقریباً همگان سفر می‌کنند و شبکه‌های انسانی به نحو بالقوه برای انتشار پاندمی، گسترده و گشوده‌اند.
یاداشتی بی‌نام در شبکه‌های اجتماعی تحت عنوان «کرونا استراحت داد»، نیز سخت قابل تأمل است:
«کرونا استراحت داد
به پروازها، به ماشین‌ها، به مدارس و دانشگاه‌ها،
… … …
به بازار و بازاری، به رفت و آمدهای تکراری، به دید و بازدیدهای بی‌حاصل
به ریخت و پاش‌های عزا و عروسی، به خریدهای دم عید
به جنگل و دریا و شمال، به جلسات بی‌نتیجه اداره‌ها
کرونا از هر ابرقدرتی قوی‌تر بود، خیلی کارها کرد،
کرونا خیلی‌ها رو امتحان کرد:
پزشک و پرستارها،
هلال احمر و داروخانه‌ها
آمبولانس و آتش‌نشان‌ها
بسیج و سپاه و مردم خود جوش،
محتکرین و دلالان لیموترش و زنجبیل و عسل و سیر
صبوری خانواده‌های مبتلا به کرونا، مسافران هر سال شمال کشور
کرونا خیلی ها را امیدوار کرد:
پزشکان موفق به درمان و ترخیص بیمارانشون، پیرزن گلستانی، پیرزن کرمانی، پیرزن البرزی
کرونا به خیلی‌ها نظافت و بهداشت یاد داد، مثل شستن دست‌ها و ضدعفونی کردن سطوح
کرونا خیلی‌ها رو به فکر وا‌داشت، کرونا هم بست و هم باز کرد هم کُشت و هم درمان کرد
کرونا ترسوند خیلی‌ها رو، کرونا اومد تا بگه کارهای تکراری کردید در طول عمرتون،
یک مدت دست از تکرار بردارید و کمی فکر کنید؛ ببینید:
آیا تو خرید هر سالتون فکر فقرا بودید؟
آیا این همه سلامت بودید شاکر خدای بزرگ بودید؟
آیا این همه زیارت رفتید مکه و کربلا و مشهد و قم، یک‌بار از سفرت به خاطر بنده‌ای گذشتی؟
این همه عبادت کردی از ته دل بوده یا عادت؟ این همه با خانواده بودی از جان و دل بوده یا از سر جبر و اجبار؟
کرونا خیلی چیزها به ما یاد داد،
کرونا گفت الکل برای ضدعفونی کردن خوبه، اما نخور چون تقلبی هست تو رو می‌کشه.
کرونا گفت رقص خوبه برای امیدوار کردن مردم و روحیه بیماران،
کرونا گفت من با شما کاری ندارم،
اگر از بوسیدن افراد دست بردارید، اگر هر جایی غذا نخورید،
با هر کسی دست ندهید، و مراقب رفتار و کردارتان باشید.
دهنتون رو ببندید، دستتون رو هر جایی دراز نکنید، به هر چیزی دست نزنید،
کرونا برای ما خط قرمز گذاشت،
خلاصه گفت زندگی مردم دنیا تکراری شده، تغییر و تحول گاهی خوبه
کرونا گفت تو دنیا من بیشتر آدم کشتم یا پراید؟ کرونا گفت من بیشتر کشتم یا داعش؟
کرونا گفت من بیشتر کشتم یا زلزله؟
کرونا گفت من اختیار را به شما دادم خودتون انتخاب می‌کنید، با بچه‌هاتون هم کاری ندارم
من در صورتی از زندگیتون می‌رم که:
شما همه‌تون با هم متحد بشین و به هم دیگه رحم کنید».

کرونا محصول جهانی‌سازی است، اندیشه‌ای که بر آن است تا تفاوت‌های تاریخی زیست-سرزمینی، فرهنگی و طبیعی را با تکیه بر فن و فناوری از میان بردارد و یکسانی و یک شکلی را تعمیم دهد و مصرف‌گرایی را به الگوی غالب زندگی آدمی تبدیل کند. کلانشهر جهانی‌سازی شده نتیجه چنین فرآیندی است، کرونا نیز چنین است و هم از این روست که مکان نشو‌و‌نمای خود را در کلان‌شهر و شهر بزرگ جست‌وجو می‌کند و ساکنان آنها را وامی‌دارد تا خود را در خانه محبوس کنند. کرونا فرصتی مغتنم را فراهم آورده است: بازگشت به خانه.

بازگشت به خانه یعنی بازگشت به فرهنگ سرزمینی، یعنی بازگشت به آداب و رسومِ سنت‌های زیستی، یعنی تلاش برای به‌زیستن، یعنی تأمل در معنای زندگی، یعنی آرام و قرار یافتن و سکونت گرفتن، یعنی تغییر در ضرب‌آهنگ زندگی. یعنی بازخوانی خاطره‌ها و اندیشیدن به لحظه‌هایی که زندگی در حال و با حال بوده است.

مرور در اخبار نشان می‌دهد:

  • پروازهای خطوط هواپیمایی لغو گشته‌اند، این یعنی عدم انتشار گازهای گلخانه‌ای و بهبود کیفیت هوا، کاهش مرگ‌ومیر در اورست نویدبخش است.
  • کاهش رفت‌وآمد اتومبیل در شهرها و جاده‌ها، این یعنی بازگشت پرندگان و حیوانات به شهرها، قوها به کانال‌های ونیز بازگشته‌اند و روباه‌ها در مناطق جنگلی و کوهستانی به شهرها پا گذاشته‌اند.
  • کاهش سفرهای اکوتوریستی، این یعنی زمان برای بازتوانی طبیعت پس از لگدکوب شدن مکان‌ها و فضاهای اکوتوریستی.
  • کاهش سفر به محوطه‌های تاریخی، این یعنی رهایی میراث فرهنگی از رفتارها و هنجارهای ضد فرهنگی.
  • خرید مایحتاج روزانه از فروشگاه‌های نزدیک خانه، این یعنی بازگشت به مفهوم محله، یعنی آشنائی ساکنان با خرده‌فروشی‌های محله، یعنی بازتولید روابط و ارتباطات محله‌ای.
  • کاملا مشهود است که اگر قوانین پیشنهادی مربوط به فاصله‌گیری اجتماعی به قدر کافی ادامه پیدا کند و اگر وضعیت اضطراری به درازا بکشد، باید در انتظار تغییرات فرهنگی بود که این بار با بهره‌وری از اندیشه جهانی در مقیاس محلی رخ خواهد داد و این یعنی بازگشت به فرهنگ سرزمینی.

کرونا و قرنطینه خود خواسته یا اجباری در خانه، ضرب‌آهنگ زندگی عادی را دگرگون کرده است، فرصتی بیشتر برای تأمل و تفکر پیش آورده است:

  • فرصتی برای عادت کردن به زندگی طولانی در کنار هم و در محیطی بسته و لذت بردن از این هم‌نشینی برای گریز از پریشان حالی؛
  • فرصتی برای دست شستن از خشونت ناشی از تعجیل و بی‌قراری؛
  • فرصتی برای بازشناخت حواس پنج‌گانه و تأمل در تک‌تک آنها؛
  • فرصتی پیش آمده است تا گذار از شب به روز و از روز به شب را حس کرد، طلوع و غروب خورشید و ماه را دید، ضرب‌آهنگ طبیعی زندگی را دریافت، باز شدن برگ‌ها را از پنجره دید و به صدای پرندگان گوش داد. صدای باران را شنید و نمناکی را بویید. غرش باد را حس کرد و نوازش نسیم را دریافت؛
  • فرصتی برای در حال زندگی کردن و با حال زیستن، فارغ از غم فقدان برای گذشته و تشویش برای آینده؛
  • فرصتی برای گذشت از دلگیری‌ها، ناخشنودی‌ها و نامردمی‌ها و فراموش کردن آن‌ها؛
  • فرصتی برای بازگشت به محبت، رواداری و مدارا، فرصتی برای عشق ورزیدن به کائنات و هر چه در آن است؛
  • فرصتی برای خرسندی و خرمی از آنی که جهان خرم از اوست؛
  • فرصتی برای اندیشیدن به سه دیدگاه و سه برداشت منسوب به سه شاعر بزرگ این سرزمین از موضوعی واحد

برای بازیافتن خود:

  • منسوب به شیخ اجل سعدی، نگاهی عاقلانه:

چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر                   که نیرزد این تمنا به جواب لن تَرانی

  • منسوب به حضرت حافظ، نگاهی عارفانه:

چو رسی به طور سینا، ارنی بگو بگذر                    تو صدای دوست بشنو، نه جواب لن تَرانی

  • منسوب به حضرت مولانا، نگاهی عاشقانه:

ارنی کسی بگوید که تُرا ندیده باشد                      تو که با منی همیشه، چه تَرا، چه لن تَرانی

مهم نیست کدامین نگاه بر ما غالب باشد، مهم این است که فرصتی پیش آمده است تا بار دگر به خویش باز‌گردیم، با تأمل در پندار، گفتار و کردار خود، راه زیستن با عشق با دیگران را بیاموزیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *