ملاحظاتی برای مدیران شهری در ترسیم نقشه نجات پساکرونا

meysam-basirat

شهرپژوه و عضو هیات علمی دانشگاه تهران

عکس: مارتین ساندز

کمی بشنوید

اکنون بعد از گذشت زمانی تقریباً معادل یک سوم سال، تقریباً بر همه فعالان شهری روشن است که مدیریت شهری نیازمند شناسایی ساز و کارهای خروج از انفعال و طراحی نقشه راهی روشن برای نجات شهر در مقابل این بحرانِ شوم جهانی است. باید پذیرفت کرونا همانند بسیار از تجارب تاریخی و تحولات شهری، چون تجربه مدرنیته و جهانی شدن، برای انسان شهرنشین انتخابی نیست و اگر «در»  را هم ببندیم از «زیرِ در » می آید و شهر را فرا می گیرد. از این روست که در سراسر جهان، شهر به کانونی برای آماده سازی، کاهش اثرات و سازگاری با این بیماری عالم‌گیر بدل شده است.

در واقع شهرهایی که از منظر معیارهای تاب آوری شهری، شرایط مطلوب‌تری و آمادگی بیشتری برای مواجهه فعال با این بحران دارند، می‌توانند از این همه‌گیری جهانی سالم برون آیند.در غیر این صورت، آنچه روی می‌دهد جدا از مرگ و میر شهروندان، تشدید در سطح شکاف اقتصادی و تنزل شدید کیفیت زندگی شهری خواهد بود. شاید از این روست که موگاه و کتز (Muggah and Katz, 2020) دغدغه خود در حوزه آسیب‌پذیری جوامع شهریِ برخوردار از سطوح بالاتر فقر و نابرابری های شهری در مقایسه با شهرهای برخودار، را بیان می‌نمایند.

این پاندمی ناشناخته موضوع پژوهش و نگرانی بسیاری از متخصصین علوم شهری نیز بوده است. آنگونه که لک، شکوری اصل و ماهر (Lak, Shakouri Asl, Maher,2020) بیان می‌دارند با توجه به احتمال ظهور طغیان‌هایی از این دست در آینده در سراسر جهان، ارزیابی فرم شهری مقاوم در برابر طغیان بیماری‌ها به شیوه‌ای که بتوان در آن قالب از انتقال بیماری‌های عفونی در طی این اپیدمی جلوگیری کرد، بسیار مهم است. شاید درس شیوع بیماری کووید-۱۹، برای برنامه‌ریزان و طراحان شهری، در استفاده از این زنگ خطر برای مرور و بازبینی استراتژی‌های فعلی پاسخ به طغیان بیماری‌ها و دستیابی به استراتژی توسعه شهری مقاوم در برابر آن باشد.

با این توضیحات می‌توان دریافت که درسِ این دوره نه چندان آسان برای شهرها، ایجاد آمادگی در تمامی مراحل مدیریت بحران‌های از این دست است. امری که ترسیم نقشه راهی روشن برای نجات شهرهایمان را از برزخی چون کرونا طلب می‌کند. در این نوشتار تلاش شده است با برخی از ملاحظات این نقشه نجات بیشتر آشنا شویم. گرچه این مختصر تنها نقش دیباچه‌ای بر موضوع دارد و  از مختصات این نقشه راه و اصلاحات قانونی و نهادی مورد نیاز سخن نگفته است:

تحول و بازساخت عملکرد و روابط مدیریت شهری و جامعه شهری

جهان به دولت‌هایی پاسخگو‌تر و شیوه‌ای عادلانه‌تر نیاز دارد. اگر این سخن عجم‌اغلو(Daron Acemoglu) استاد ترک تبار مؤسسه فناوری ماساچوست (ام‌آی‌تی)  را در نوشتار او با عنوان «دولت پساکووید» دنبال کنیم، در می‌یابیم که خلاصه کلام او مبنی بر این نکته است که:« حالا که جهان با یک پاندمی مواجه است، این واقعیت آشکارتر شده است که نظام‌های ما برای مواجهه با چالش‌های قرن ٢١ بسیار شکننده و آسیب‌پذیرند».

تصویر ارائه شده توسط او اکنون در ارتباط با نظام‌های شهری نیز بیش از گذشته صادق است. ترجمان شهری ادعای او نیز کم و بیش برای ما آشنا است. به ویژه آنجا که او در خصوص دولت‌های ملی می‌گوید «از این پس تنها راه پیش‌رو که در خصوص آن اتفاق نظر وجود دارد آن است که ما به نهادهایی پاسخگوتر و شیوه‌ای عادلانه‌تر برای تسهیم دستاوردهای پیشرفت‌های تکنولوژیک و جهانی‌شدن نیاز داریم». از این روست که تأکید او بر کارآمدی، مسئولیت پذیری بیشتر دولت و نیز اهمیت نهادهایی پاسخگوتر و شیوه‌ای عادلانه‌تر در فعالیت آن‌ها برای ما نا‌آشنا نیست.

به نظر می‌رسد در مقیاس شهرها نیز داستان چندان متفاوت نیست. همان‌گونه که او مدعی می‌شود،  حالا این واقعیت آشکارتر شده است که نظام‌های ما برای مواجهه با چالش‌های قرن ۲۱ بسیار شکننده‌اند و در دوره تضاد و قطبی‌شدن، فروپاشی هنجارهای دموکراتیک و تحلیل‌رفتن ظرفیت‌های نهادی، بازسازی دولت رفاه ضروری است، در مقیاس شهری نیز، ناکارآمدی رویه‌های سنتی مدیریت شهرها بار دیگر خود را اثبات نموده و ضرورت عزمی جدید برای تحول در پس این دوره سخت را طلب می کند.  از این منظر، اگر او در مقیاس ملی به درستی این شرایط جدید را درک و بسط نموده است، از اندیشمندان و متخصصان شهری انتظار می‌رود از این فرصت تاریخی بهره برده و برای شهرهایشان نقشه‌های نجات و تحول را در قالب بازساخت عملکرد و روابط مدیریت شهری و جامعه بیابند.

راه‌گشایی پایدار برای تحول در مالیه شهریِ بیمار و عاجز از پاسخگویی متناسب

طبیعی است آنجایی که مدیران مالیه شهری، ذخیره‌ای برای روز مبادای شهر ندارند و در شرایط عادی نیز به سختی از پس هزینه‌های جاری اداره شهر بر‌می‌آیند، کار سخت‌تری پیش‌روی ایشان باشد. از این روست که بدون هیچ تعارفی باید اعتراف کنیم در شهرهای ایرانی که تقریباً یک دهه است به سبب تحریم‌های ناجوانمردانه بین المللی در رنجند، این بار به دلیل توقف بخش عمده فعالیت‌های ساختمانی، محرومیت از درآمدهای ناپایدار شهری نیز شاید مدیران شهری را رنج دهد. چرا که می‌دانیم به گواه آمار و ارقام، وابستگی حدود هشتاد درصد از منابع درآمدی شهرداری‌ها به بخش ساخت‌و‌ساز و درآمدهای ناپایدار اثبات شده است و شهرداری‌های کشور در نبود نسخه‌ای ملی برای درمان این غده سرطانی، این بار به یک مرض لاعلاج جدید دچار شده‌اند؛ که ‌خزانه‌هایشان را این بار نه فقط از درآمدهای حرام و پول‌های کثیفِ ناشی از فروش تخلفات و شهرفروشی، بلکه حتی از درآمدهای پایدار مکروه و حلال خالی کرده است.

سابقه تاریخی فروش دارایی‌های شهری و فقدان مدیریت صحیح هزینه‌کرد، یکی از عللی است که نبود منابع مالی در دوره بحران و وقوع این شرایط نامطلوب را بیش‌تر محتمل می‌کند. اما نباید فراموش کنیم انتظار می‌رود اعضای پارلمان و مدیران شهری در این دوره، کارآمدی و خلاقیت خود را به ظهور رسانند و در عوض توسل به مسیرهای مخرب جدید که این روزها کم و بیش از آن شنیده‌ایم، به نوآوری و تمسک به ابزارهای نوین مالی دست بزنند. متأسفانه در ماه‌های اخیر با تصمیماتی که منجر به ایجاد زمینه شهرفروشی در کلانشهرهای کشورمان شد مواجه بوده‌ایم که شاید سال‌ها بعد، ارزیابی اثرات جانبی آن برای ما ممکن شود.

رهبری شهری مبتنی بر رویکرد حکمروایی خوب؛ راهکاری برای غلبه بر کاهش شکاف شهروند و مدیریت شهری

شکاف دولت-ملت یکی از چالش‌هایی است که منحصر به ایام پاندمی کرونا نیست. اما به نظر می‌رسد این‌بار در شرایطی که دولت‌ها نیازمند سطح بیشتر از اعتماد و همبستگی عمومی هستند، این شکاف در نقاط مختلف جهان، مختل‌کننده مداخلات بخش سلامت در کنترل این همه‌گیری بوده است. واقعیت آن است که در شرایط بحران، عملکرد اشکال مختلف حکومت دچار چالش می‌شود و اگر اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی نیز در سطح پایینی قرار داشته باشد، مسیر اصلاحی و ارتقای وضعیت مختل خواهد شد. در جامعه شهری نیز تصویر روشنی از این وضعیت را تجربه کرده‌ایم. 

شکاف شهروند-شهرداری، در نبود سازمان‌های مردم‌نهاد و اجتماع محوری که بتوانند در این شرایط باری از دوش شهرداری بردارند، موجب آن شده است که شهرداران، نه بر اساس وظایف قانونی خود، بلکه بر اساس مصالح شهر، به حوزه‌هایی ورود کنند که جزء وظایفشان محسوب نمی‌شود و برای آن تجهیز نشده و  از آمادگی لازم برخوردار نیستند. تقریباً در طغیان بیماری کووید-۱۹، این بی‌تفاوتی یا ناتوانی در نقش‌آفرینی را تجربه کردیم و جز ورود محدود گروه‌هایی چون بسیج و تشکل‌های صنفی، بستری برای کنش شهروندی وجود نداشت. طبیعی است که در این شرایط هم توانمندی نیروهای مدیریت شهری تحلیل می‌رود و هم این نهاد در مواجهه با وظایف اصلی خود دچار ضعف و استهلاک خواهد شد.

از دید نگارنده، برای مدیریت شهری مطلوب‌تر این طغیان در مقیاس شهری، شهرها بیش از همیشه نیازمند پیگیری تحول نقش شهردار به رهبر شهر بر مسیر حکمروایی خوب شهری هستند. پرواضح است که شفافیت بیشتر نظام مدیریت محلی، پاسخگویی ارتقاء یافته و مسئولیت پذیری بیشتر آن در بستری مشارکتی، قانونمند و تلاش برای یاری جستن از ظرفیت‌های سرمایه اجتماعی می‌تواند بخشی از مسیر نجات شهری باشد.

شهرداران باید ضمن پذیرش هنجارهای حکمروایی خوب، از این پس برای نیل به جایگاه رهبری شهری بکوشند. طبیعتاً این جایگاه جدید، در ایران نیازمند اصلاحات قانونی محدودی است که شهردار را از «مدیر اجرایی شهر» به «رهبر شهری» بدل سازد. اما به واقع رهبری شهری به چه معناست؟ این نوشتار تلاشی برای تبیین این مفهوم ندارد اما با پذیرش این امر که برخورداری از مجموعه‌ای از مهارت‌های کلیدی رهبری متضمن توفیق او است تلاش می‌نماید تا به زبان ساده با آن آشناتر شویم.

همه تفاوت‌های رهبر و مدیر را در متون سنتی مدیریتی خوانده‌ایم. رهبری مفهومی وسیع‌تر از مدیریت دارد. مداخله و تأثیر‌گذاری فراتر از لایه‌های سازمانی، پذیرش و قبولیت برای پیروان، در نظر گرفتن اهداف فرا‌سازمانی، نفوذ و دوام بیشتر دستورات و فرامین و اهمیت پذیرش رهبری توسط جامعه در قالب قدرت مبتنی بر جاذبه شخصی از ویژگی‌های کلاسیک این مفهوم است. این ویژگی‌ها سبب می‌شود که رهبران در عوض برخورد با پیچیدگی‌ها با ایجاد تغییر سروکار داشته باشند و از طریق دیدگاهی وسیع، چشم انداز و الهام بخش و نیز ایجاد بصیرت توأم با به چالش کشیدن وضع موجود، در ارتباط با آینده جهت را مشخص نمایند.

این مختصات بدان معناست که در مسیر رهبری شهری، «قابلیت ارتباطی رهبران شهری» نخستین توانایی مورد انتظار از ایشان است. رهبر شهری باید بتواند در حوزه عمومی با شهروندان و گروه‌های مختلف مردم به شیوه دقیق و واضح سخن بگوید. می‌توانیم از خودمان سؤال کنیم که در این دوره چند بار شهردار شهرمان بی‌پرده و شفاف فرصت گفتگو با مردم را یافته یا اراده آن را کرده است؟ علاوه بر این در مقیاس ملی و فراملی، سفیر شهری موفقی برای شهرش باشد و در زمینه به اشتراک‌گذاری تجارب و دستاوردها فعالانه عمل کند. امری که مفهوم دیپلماسی شهری را در روزهای کرونا زده جهان، بیش از پیش مطرح و ضروری ساخت.

علاوه بر اینها اگر شهردار (رهبر شهر) به زینت شفافیت و صداقت مزین باشد، می‌توان انتظار داشت شهروندان در عوض ایجاد اصطکاک و مقاومت در مسیر برنامه‌ها، او را در حل بحران یاری رسانند.[۱] ویژگی دیگری که از رهبر شهری انتظار می‌رود، شهامت و ‌شجاعت برای تصمیم‌گیری در شرایط متغیر و بحران زده پیش رو است. شاید کم و بیش همان مفهومی باشد که یکی از رؤسای شورای کلانشهرها، نام «جسارت» بر آن می‌نهد. اگرچه این موضوع همیشه از شهرداران انتظار می‌رفته است اما در شرایط بحران، عدم شهامت و  استقلال شخصیتی او منجر به ناتوانی او در گذر از فراز و نشیب‌های محیط پر تلاطم پیش رو خواهد بود و این امر، می‌تواند حیات شهر را به خطر بیندازد.

 اجازه بدهید بی واسطه از استاد ارجمند دکتر نعمت الله فاضلی نقل کنم و سخن را در این بحث کوتاه کنم: « شجاعت و استقلال شخصیتی زمانی برای رهبر شهری ایجاد می‌شود که توانایی‌ها و شایستگی‌های لازم برای احراز پست شهردار یا رهبری شهری را در مسیر زندگی‌اش کسب کرده باشد. شهردارانی که به معامله و مصالحه با گروه‌های سیاسی یا گروه‌های اجتماعی می‌پردازند، اغلب به دلیل ضعف‌های کلیدی که در توانایی‌های‌شان دارند خود را ناگزیر می‌بینند به شیوه‌هایی اغلب ویرانگر شهر را به این و آن گروه بفروشند و از این طریق مصلحت شهر را قربانی مطامع گروه‌های ذی‌نفع می‌کنند». علاوه بر این‌ها، حداقل در محیط ایران، سه ویژگی مهم دیگر نیز در مختصات رهبران شهری قابل نقل است: حس تعلق عاطفی به فرهنگ، تاریخ و ارزش‌های شهری، برخوداری از توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت منطقه‌ای و جهانی شهر و شناخت عمیق فرهنگی از شهر مورد مدیریت.

البته طبیعتاً حتی با وجود تلاش برای نیل به جایگاه رهبری شهری، ممکن است نظام برنامه‌ریزی و مدیریت شهری، آمادگی لازم برای مواجهه مطلوب با این اپیدمی جهانی خاص را از پیش کسب ننموده باشد اما چندان دور از ذهن نیست که از این پس باید از توان مواجهه با بحران‌های ناگهانی برخوردار باشد که قطعاً به نقشه راه و عزمی روشن نیاز دارد.

 

[۱] البته «تجربه سال‌های اخیر در کشور نشان می‌دهد که شهرداران و حتی اعضای شوراهای شهر به عنوان رهبران شهر از این قابلیت شهری برخوردار نیستند؛ به همین دلیل سخنان آنها اغلب توانایی بیان مسأله شهر و همچنین ارتباط برقرار کردن با گروه‌های مختلف شهری را ندارد»(فاضلی، ۱۳۹۷).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *