بحران به توانِ ۲

2ث

برنامه‌ریز و پژوهشگر شهری

این روزها همگی منتظر معجزه‌ای هستیم که شاید بعد از موج دوم یا سوم کرونا بار دیگر زندگی آرام و بدون تلاطمی را تجربه کنیم. وقوع این موج‌های چندگانه که هرباره زندگی روزمره‌مان را نسبت به قبل دستخوش تغییر می‌کند، در مقیاسی بزرگتر، ما را یاد موج‌های سه‌گانه الوین تافلر می‌اندازد. تافلر در کتاب “موج سوم” خود از سه حرکت عمده در تاریخ تحول بشر نام می‌برد که هرکدام، به مثابه یک موج نیرومند، مرحله قبلی را از سر راه برداشته و مرحله جدید را برقرار کرد. موج اول را انقلاب کشاورزی می‌داند، که به مرحله شکارگری پایان داد، موج دوم همانی است که کارشناسان تاریخ اقتصادی و اجتماعی از آن با عنوان انقلاب صنعتی نام می‌برند و موج سوم، که به اعتقاد تافلر از دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، به ورود جامعه صنعتی به عصر فراصنعتی منجر گردید. درست است که موج‌های کرونایی از لحاظ ماهیت و میزان اثرگذاری با موج‌های تافلر متفاوت است اما نقطه اشتراک مهمی دارد و آن تغییر دوباره و دوباره شیوه زندگی است.

طی این شرایط که در حال دست و پنجه نرم کردن با بحران بزرگ کرونا و تغییر شیوه زندگی هستیم، بیشتر از همیشه حضور بحران‌های کوچک و متوسط را در دل بحرانی بزرگ درک می‌کنیم. یکی از مواردی که در شرایط امروزی آن را می‌توان به مثابه یک بحران دانست، نبود فرهنگ گفت‌وگو در جوامع است. گفت‌وگو فرایندی فراگیر است که از طریق هم‌افزایی صداهای متنوع و خرد، جامعه‌ای بزرگ را به ارمغان می‌آورد و با هدف ورود به فرآیند کلیِ اندیشیدن و تغییر این روند به صورت جمعی انجام می‌شود. گفت‌وگو فقط نشستن دور یک میز نیست، بلکه شیوه تفکر و ارتباط مردم با یکدیگر است.

شاید این مسئله را بتوان از طریق دقیق شدن در جوامع کوچک روشن‌تر نمود. برای مثال هنگامی که خانواده‌ای با بحران مواجه می‌شود، وقوع شرایط جدید و مواجهه با مسائل نو سبب سردرگمی تمامی اعضای خانواده شده و روابط بین اعضا دچار اختلال می‌گردد. در این شرایط اگر هریک از اعضای خانواده بخواهد به تنهایی و بدون گفت‌وگو و در نظر گرفتن دیگر اعضا به حل مشکلات خود بپردازد ممکن است با چالش‌های دیگری در کنار چالش اصلی مواجه شوند. حال رویکرد این خانواده برای تاب‌آوری در مقابل بحران و بازگشت به شرایط پایداری و همچنین پیدا کردن راه‌حل برای مشکلات به وجود آمده چگونه باید باشد؟

 

اگر ما شهر را مقیاس بزرگتری از یک خانواده بدانیم، زمانی که با بحران مواجه می‌شویم، شرایط جدید و غیرقابل پیش‌بینی به وجود می‌آید. در این شرایط معمولا جمع‌ها از هم گسسته شده و روابط اجتماعی کمتر می‌گردد و با وجود فشار بالا، زمان زیادی برای تصمیم‌گیری وجود ندارد از این رو نیاز به نگاه جمعی و یکپارچگی جوامع بیش از پیش احساس می‌شود. چگونگی پاسخگویی شهرها به بحران کووید-۱۹ در چند ماه اخیر نشان داده است که جای نگاه جمعی در شهرها بسیار خالیست. ما جهان را کلی می‌بینیم که از اجزای جداگانه تشکیل شده است و این نگرش، منشا بسیاری ازمشکلات امروزی است که بر نگاه شهری نیز حاکم است. به بیان دیگر یکی از مهمترین نکاتی که در جوامع امروزی نادیده گرفته می‌شود یکپارچگی و عدم توجه به مرتبط بودن امور است.

این نگرش، زمان بحران که نیاز به هم‌اندیشی بیش از پیش احساس می‌گردد، می‌تواند زمینه‌ساز خسارت‌های جبران‌ناپذیر در ابعاد گوناگون شهری گردد در این راستا، گفت‌وگو می‌تواند دیدگاه کلی و نگرش کلی به موضوعات را به وجود آورده و ابزاری برای ایجاد هم‌اندیشی و یکپارچگی باشد. گفت‌وگو تنها راه ارتباط ما با جامعه است که همه ما بخشی از آن هستیم. زمانی که جامعه دچار بحران می‌شود، گفت‌وگو می‌تواند در مراحل مختلف نقش به سزایی را بازی نماید. در مرحله اول که جامعه با بحران روبرو می‌گردد و هنوز هیچگونه شناختی نسبت به وضعیت به وجود آمده ندارد، گفت‌وگو می‌تواند به عنوان ابزاری برای شناخت هرچه بیشتر شرایط و وضع به وجود آمده استفاده گردد. در مرحله بعد که جامعه با مشکل بحران پیش آمده آشنایی اندکی پیدا کرد، هم‌اندیشی میان تمامی اقشار جامعه می‌تواند آن جامعه را به سمت برنامه‌ریزی بهتر برای حل هرچه سریعتر مسئله‌های پیش رو هدایت کند.

 اجتماع پُل می‌شود

گفت‌وگو تنها یک ابزار در جعبه ابزار سیاست‌گذاران نیست بلکه ترویج درک بهتر و همکاری خلاقانه‌تر بین افراد و گروه‌های مختلف است که به کاهش سوء تفاهم ها و تنش ها کمک کرده و به تعامل موفق تر در آینده منجر می‌شود. این بدین معنی است که گفت‌وگو تنها به عنوان ابزاری در راستای سیاست‌گذاری استفاده نمی‌شود بلکه روندی انعطاف‌پذیر است که با زمینه‌های متفاوت سازگار بوده و با پل کردن اجتماعات منجر به شناخت بیشتر زمینه نیز می‌گردد. از این رو در شرایطی که جامعه با موضوعی ناشناخته و یا کمتر شناخته شده درگیر شده و دچار تنش است، اهمیت فراوان می‌یابد. در واقع جامعه می‌تواند از طریق گفت‌وگو ضمن شناخت بیشتر مسئله پیش رو به سمت حل بلندمدت و پایدار مسئله حرکت کرده و آن را مطالبه نماید.

به طور کلی، گفت‌وگو یکی از ابزارهای دموکراسی مشارکتی است و جوامعی که کشف ریشه‎‌های بحران را با گفت‌وگو آغاز می‌کنند، در ادامه نیز به دلیل داشتن احساس مالکیت مشترک در این فرایند، مشارکت و همدلی بیشتری در شناسایی رویکردهای جدید برای حل چالش‌های مشترک دارند و در راستای تغییرات پایدار -نه سطحی-  گام برمی‌دارند. بنابراین در بلند مدت، شهر از طریق ایجاد ظرفیت گفت‌وگو در جامعه مدنی که در ابتدا منجر به دوری از مداخلات یکبار مصرف و پرشتاب می‌شود، به سمت شفافیت و مطالبه‌گری هرچه بیشتر پیش خواهد رفت و از این طریق می‌تواند مسائل پیچیده را ابتدا بشناسد و در ادامه  به صورت ریشه‌ای حل نماید.

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *