ویروسِ کرونا یا ویروسِ ترس؟
«حیات برهنه – و خطر از دست دادن آن- چیزی نیست که بتواند انسانها را متحد سازد، چیزی است که آنها را نابینا میکند و متفرق میسازد… بیماری همهگیر، حقیقت دیگری را هم که در خوفناکی کم از حقیقت اول ندارد با وضوح تمام بر ما پدیدار میسازد: وضعیت اضطراری که دولتها چندی است ما را بدان عادت دادهاند بهراستی از حالت استثناء درآمده و قاعده شده است. در گذشته بیماریهای همهگیر حادتری شیوع یافته اما هیچکس در هیچ مورد به صرافت اعلام وضع اضطراری آنگونه که در مورد جاری میبینیم نیفتاده بوده، وضعیتی که ما را حتی از جابهجاشدن باز میدارد. مردم به قدری به زیستن در وضعیت بحران دائمی و اضطرار دائمی خو کردهاند که انگار دیگر حواسشان نیست زندگیشان تا حد وضعیت سراپا زیستن (زنده بودن و دیگر هیچ) سقوط کرده، انگار حواسشان نیست که زندگیشان نه تنها از هر جنبه اجتماعی و سیاسی، که از هر جنبه انسانی و عاطفی نیز تهی شده است.
جامعهای که در وضع اضطرار دائمی میزید نمیتواند جامعهای آزاد باشد. ما به راستی در جامعهای زندگی میکنیم که آزادی را در مسلخ آنچه «مصالح امنیتی» میخوانند قربانی کرده است و بدینسان خود را محکوم کرده به زیستن در حالت ترس و ناامنی دائمی».[۱]
یکی از مهمترین تأثیرها و نمودهای کرونا در زیست جهان انسانها، محدودیتهای عینی، عملی و ذهنی بر آزادیها و فعالیتهای مدنی بوده است و تقریباً اگر واقعه قتل جرج فلوید در آمریکا و واکنشهای جهانی به آن نبود، دنیا را سکوتی سیاسی و مدنی فراگرفته بود (البته استثناهایی در مورد برآمدهای مجددی از حرکتهای اعتراضی در لبنان و عراق را نیز باید افزود). جنبش «جان سیاهان مهم است»[۲] گرچه فقط به واقعه جرج فلوید محدود نماند و ابعادی گسترده از اعتراض به نژادپرستی، تبعیض و نابرابری را دربرگرفت و ریشههایی در اعماق داشت، اما جنبشی بود واکنشی و نه یک جنبش مدنی مستمر. آنچه در این دوره بیشتر به عنوان شکلی از حرکت مدنی نمود یافت، جنبش همبستگی همسایگان و محلات با آواز بود که بهویژه شبکههای مجازی صدای آن را بازتاب دادند و وسعت بخشیدند.
فراموش نکنیم که به تعبیر والتر بنیامین در تزهایی درباره تاریخ: «سنت ستمدیدگان به ما میآموزد که وضعیت استثنایی که در آن به سر میبریم، یک قاعده است.»، ما در دورانی به سر میبریم که از آن میتوان با تکیه بر نائومی کلاین، آن را «سرمایهداری فاجعه» بخوانیم، سرمایهداری که بر اقتصاد امنیت متکی است و از بحرانها تغذیه میکند. حتی از نظر اپیدمیولوژیک هم بنابر پیشبینیهای اپیدمیولوژیستها ما وارد عصر اپیدمیها و پاندمیها شدهایم که عوامل مختلف محیط زیستی، شیوه تغذیه، داروها، شکل رابطه انسان و طبیعت بر آن مؤثر بوده است و به ویژه آنکه نئولیبرالیسم با کاهش سرمایهگذاری در خدمات بهداشتی و درمانی و خصوصیسازی، ظرفیتهای مواجهه را کاهش داده است. علاوهبر خود مقوله پاندمی، آنچه مهلکتر مینماید، بازنمایی آن است. به تعبیر لوفوری، آنچه که موجب استبداد فضا میشود، فضاهای بازنمایی و بازنماییهای فضایی است و در مقیاسی عامتر تأثیر بازنمایی را در «جامعه نمایش» به تعبیر گی دوبور و «جامعه وانموده» ژان بودریار میتوان فهمید و این همان، «ویروسِ ترس» است.
این ویروس ترس موجب میشود که حتی در خلأ یا ضعف برای فعالیت مدنی برای اقدامات حمایتی در مقابل کرونا (توزیع ارزاق، بستههای حمایتی، خدمات کسبوکار و غیره) در همان ایتالیایی که آگامبن بحث هشدارآمیز خود را مطرح میکند، مافیا قوت بگیرد.
در زیست شهری ما که با شهرهای اشغال شده توسط قدرت و سرمایه و تبدیل آنها به شهرهای سرکوبگر مواجهیم، در حیات سیاسیمان که درگیر توتالیتاریسم است و در ساختار اقتصادیمان که نئولیبرالیسم غارتگرانه (سیاستهای نئولیبرالی در قالب دولت[۳] غارتگر) آن را شکل داده است، این مخاطره بیش از پیش رخ مینماید.
شهرها راه حل کرونا
در این شرایط اما تجارب جهانی و داخلی نشان دادهاند که شهرها راه حل کرونا هستند. توصیههای فدراسیون دوچرخهسواری اروپا و برنامه محیطزیست سازمان ملل متحد (UNEP) بر گسترش زندگی پیاده و دوچرخه که حتی انعکاسی در بخشنامه سازمان شهرداریها و دهیاریهای وزارت کشور داشت، یکی از جنبههای این موضوع است. مسئله کنونی ما به تعبیر ریچارد فلوریدا، «نیاز شهرهای ما به بازگشایی است» و این از طریق بازپسگیری فضاهای شهری ممکن است و نه دعوت بیشتر مردم به استفاده از خودروهای شخصی یا محبوس شدن در خانه.
وجه دوم، ابتکارات شهری است. در همین تجربه ایران نشان داده شد که ابتکارهای شهری توسط شوراها و شهرداریها اهمیت دارند و حتی میتوانند از اقدامات دولتی مؤثرتر واقع شوند که علیرغم تمامی نواقص میتوان تهران، شیراز و یزد را در ابتکارهای شهری حائز توجه دانست.
و در نهایت اهمیت اجتماعات محلی و شبکهسازیهاست. تجارب شورایاریها در تهران، کمیته کردستان و شبکههای بیناشهری کمکرسانی مردمی که به گروههای محلی متصل بودند، مؤید همین امر است.
این تجارب ورای مواجهه با کرونا و اقدامات حمایتی برای آن، به ایجاد اعتماد به نفس در گروههای محلی برای خودمدیریتی محلی کمک نمود؛ تا جایی که کمیته کردستان به صراحت خودگردانی شورایی محلی را به عنوان بدیل مطرح ساخت و ساختارهای سازماندهی خود را بر آن مبتنی نمود که البته سنت مبارزاتی کردستان، فضای فکری کنفدرالیسم دموکراتیک (اندیشه های بوکچین و اوجالان) و تأثیر جنبش شورایی هفت تپه بر آن اثرگذار بوده است یا در مورد شورایاریها این نقش آفرینی موجب شد تا اراده کنش مستقل و خودبنیاد و همبسته محلی ورای شورایاریها شکل بگیرد و از جمله اهمیت پاتوقها را در مرکز این کنش قرار دهد که میتوان به آن برای گامی در مسیر جنبش بازپس گیری فضاهای شهری امید داشت.
[۱] از یادداشتِ «دشمن درون ماست نه بیرون»؛ نوشته جورجیو آگامبن. قابل مطالعه در لینک زیر:
[۲] Black Lives Matter Movement
[۳] state